فصل دوم (بهمن ٧٣) ? و من همچنان در دوران بی خیالی زندگی می کردم. اما زندگی اونقدر ها هم نسبت به من، بی خیال نبود. ? بهمن سال ۱۳۷۳ به صورت خیلی اتفاقی برای بازی در یک فیلم تلویزیونی انتخاب شدم. هیچ وقت حال و هوای آن روز خودم رو فراموش نمی کنم. حس […]
ادامه مطلب?دوران بی خیالی من دورانی بود که مدرسه را به سان سِن تئاتر و معلم ها را بازیگران آن می دیدم. ?یادم میاد سر زنگ ریاضی نه تعداد پرتقال های فروش رفته برایم اهمیتی داشت و نه تعداد پرتقال های باقی مانده. تنها قسمت جذاب ماجرا لهجه ی ناآشنای معلم بود که پرتقال را بُرِقال […]
ادامه مطلبکتابی می خواندم در باب اینکه این روزها، کودکان آپارتمان نشین خود را چگونه سرگرم کنیم؟ نویسنده در بخشی از کتاب گفته بود، پدر و مادر ها باید خلاق باشن و بازی های دوران کودکی خودشون رو به بچه ها آموزش بدن? عمیقاً به فکر فرو رفتم. وسطی، استپ هوایی، هفت سنگ، دزد و پلیس […]
ادامه مطلب