? قدیم ها یکی از جذابیت های مطب دکتر، مجله های روی میز اتاق انتظارش بود. مجله ها آنقدر تنوع داشتند که درست مثل یک ویترین کتابفروشی، آدم را سرگرم می کردند. و هر کسی با هر سلیقه ای بالاخره با یکی از مجله ها ارتباط برقرار می کرد و مشغول مطالعه می شد. ???? […]
ادامه مطلب? بعضی وقت ها قلم را رها می کنم تا رفته رفته سر و کله ی واژه ها پیدا شود. ? بعضی وقت ها سوژه را پیدا می کنم و از نویسنده ی درونم می خواهم آن را پرورش بدهد و بعضی وقت ها نیز بی مهابا شروع به نوشتن می کنم و تمام بار […]
ادامه مطلب✍️ چندی پیش، مطلب صفحات صبحگاهی را در وب سایت استاد شاهین کلانتری خواندم. و معجزه زمانی نمایان شد که به صورت جدی نوشتن آن را آغاز کردم. ✍️ صفحات صبحگاهی برای نویسنده همچو نرمش های قبل از رفتن به زمینِ بازی، برای بازیکنانِ فوتبال است. رها کردن قلم بر روی کاغذ، به ذهن و […]
ادامه مطلب♣️ و زندگی سرشار از غافلگیری های کوچک و بزرگ است. زندگی، قمار باز قهاری است که به این سادگی ها، دستش را رو نمی کند. زندگی هم برای خودش آس هایی دارد اما متاسفانه همیشه نیز آس ها را به نفع ما روی میز روزگار نمی زند. شاید روزی به نفع ما و روزی […]
ادامه مطلبو ما همچنان فکر می کنیم که این یکسال را زندگی نکرده ایم. اما در پس تمام درد دل ها و در پس تمام نجواهای شبانه اعتراف می کنیم، سالی که گذشت، با تمام سختی ها، درد ها و جدایی ها، ما را به خودمان نزدیک تر کرده. فریادهای درونی خودمان را شنیده ایم و […]
ادامه مطلباین دفتر، امروز حسابی توجهم رو به خودش جلب کرد. مدتی به جمله ی ساده ی روی آن، فکر کردم. جمله ی عمیقی که می توان صفحات زیادی را در وصف آن، نوشت و یا حتی در مورد آن، شعر گفت.می نویسم چون عاشقم.می نویسم چون عاشق خلق کردنم.می نویسم چون…
ادامه مطلب