برنامه نویسی که وقتی بزرگ تر شد، تصمیم گرفت به جای برنامه داستان بنویسد

و دوستانی که سرمایه اند

و ما همچنان فکر می کنیم که این یکسال را زندگی نکرده ایم. اما در پس تمام درد دل ها و در پس تمام نجواهای شبانه اعتراف می کنیم، سالی که گذشت، با تمام سختی ها، درد ها و جدایی ها، ما را به خودمان نزدیک تر کرده. فریادهای درونی خودمان را شنیده ایم و کمی هم قلب خود را لمس کرده ایم.

حالا در این واپسین روزهای سال، حس می کنم بهار با خود خبر های خوبی در راه دارد. فصل با هم بودن دوباره در راه است. خنده ها، اشک ها، خاطره بازی ها…
و خوشبخت آن کسی که پس از عبور از این روزگار، دوستانی ابریشمی دارد که برای بودن دوباره در کنار آنها لحظه شماری می کند. تا با هم از خاطرات تلخ و شیرین ایامی که گذشت صحبت کنند و مرحم وجود یکدیگر شوند.

MARYAM s ۲۶ فروردین, ۱۴۰۰ ۰ داستانک، دهه شصت، من و روزهای من

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.