برنامه نویسی که وقتی بزرگ تر شد، تصمیم گرفت به جای برنامه داستان بنویسد

آمار طلاق در جامعه ی ما

?مقاله ای می خواندم در باب آمار وحشتناک طلاق در جامعه ی امروز ما. سوالات زیادی در ذهنم شکل گرفت. سوالاتی که صد البته جامعه شناسان ما، پاسخ ها را می دادند اما افسوس که به آنها میدانی داده نمی شود تا قدمی برای زخم های جامعه بردارند.

?‍❤️‍?جوانانی که با مزه مزه کردن طعم شیرین عشق، زندگی جدیدی را آغاز می کنند، چه می شود که ناگهان شیشه ی عمر زندگی مشترک را به زمین می کوبند و می شکنند؟

?یاد تحلیل معلم های مدرسه از شعر های لطیف آن دوران می افتم. به قول آنها عشق شُعرا الهی بود و ما هیچ وقت از آن چیزی سر در نمی آوردیم. که شاید اگر معلم ها آن عشق ها را کمی زمینی تر برای ما شرح می دادند، امروز حال و احوال بهتری داشتیم.

?خودمان را در مقیاس ترازو با عشق عُرفا گذاشتیم و از وادی پرت شدیم. انگشت سرزنش به سمت خودمان بردیم و عشق های کودکی را تباه و اشتباه خواندیم. به کدامین آیین قضاوت می شدیم که احساسات خود را اشتباه می پنداشتیم؟ مگر احساس اشتباهی هم داریم؟

?‍♀️ما را از تجربه ها منع کردند. مجبور بودیم افکارمان را انکار کنیم. در قالب معیار های معلم های پرورشی و ناظم ها نمی گنجیدیم.

?جنس مخالف را چون شیطانی در لباس مبدل می دیدیم و مدام احساسات سرکوب شده ی خود را همچو کوله پشتی ای کثیف و درب و داغون با خود حمل می کردیم. تمام وجودمان را احساس گناه پوشانده بود.

?البته جنس مخالف هم اوضاع بهتری نسبت به ما نداشت. آنها هم در کتاب های درسی چیزی از لطافت، عواطف، قدرت ها و باور های یک زن یاد نگرفتند.

?‍♀️?‍♂️در خیابان یا از نگاه آن ها رنج می بردیم یا مورد تذکر به ظاهر دین پرستان قرار می گرفتیم. و در نهایت بی هیچ شناختی از هویت واقعی خود و او، وارد زندگی بزرگ تر ها شدیم و باید یکی از همان ها را به عنوان یار و همراه انتخاب می کردیم. مگر آنها موجوداتی قابل اعتمادند؟ حالا کوچک ترین تفاوت ها و اختلاف ها، الگوهای نهادینه شده ی کودکی را برای ما زنده کردند.

?‍♀️?اما چرا یادمان ندادند که جنس مخالف، جنس مکمل است. آرامش روح و جسم است. همراه و همسفر است. خندیدن است. رشد کردن است. افسوس که ضد و نقیص ها دست از سر ما بر نداشتند. و ما همچنان همان ها را یاد کودکانمان می دهیم. شاید دیگر دست خودمان نیست. آموزش های ندیده یمان را پای سرنوشت و اقبال بد می گذاریم. و کماکان این چرخه ی معیوب را ادامه می دهیم.

?کاش کسی به دادمان برسد و به ما یاد بدهد، «عشق تکامل است. درسته که محبوب واقعی خداست. منتها تا عشق به بنده ی او را یاد نگیریم، خنده دار است که فکر کنیم به او می رسیم و میانبر می زنیم.»

MARYAM s ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۰ ۰ قطعه نویسی

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.